در مرام ما بی حرمتی جایی ندارد
حرمت نشکستم
بد نگفتم و بد نخواستم
از عشق سخن گفتم و می گویم
جاده عشق جاده پر رمز و رازیست
پره از کوچه های بن بست
راههای ناهموار
اما تنها رفتن در این راه ممنوعه حماقت محض است
هر کجا دست اندازی بود تنها ماندم
تا جایی که مدعی عشق به این رسید که :
عاشقی از ابتدا اشتباه بود
و به بهار هم حق رفتن داد
عادلانه قضاوت نشدم حتی از طرف پاییز
پس باید فاصله باشد تا خاطره ها زیبا بماند
خدای خاطرات تلخ و شیرینم به خدا می سپارمت
عشق ,جایی ,رفتن ,حق ,دادعادلانه ,قضاوت ,حق رفتن ,هم حق ,بهار هم ,به بهار ,رفتن دادعادلانه
درباره این سایت